🌟 نیت کن و فال حافظ بگیر 🌟
سنایی غزنوی

سنایی غزنوی

سنایی غزنوی
سنایی غزنوی

ای از سنایی غزنوی حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه 27

حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه 27 ام از 1794 الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب

ای تو بر دین مصطفی سالار

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • 33
  • 34
  • 35
  • 36
  • 37
  • 38
  • 39
  • 40
  • 41
  • 42
  • 43
  • 44
  • 45
  • 46
  • 47
  • 48
  • 49
  • 50
  • 51
  • 52
  • 53
  • 54
  • 55
  • 56
  • 57
  • 58
  • 59
  • 60
  • 61
  • 62
  • 63
  • 64
  • 65

1 ای تو بر دین مصطفی سالار بر طریق برادری کن کار

2 عهد دیرینه را به یاد آور وز طریق برادری مگذر

3 دین حق را به حق تویی برهان مر مرا زین عقیله‌ها برهان

4 تو به بغداد شاد و من ناشاد خود نگویی ورا رسم فریاد

5 سال و مه ترسناک و انده‌گین مانده محبوس تربت غزنین

6 مکن آخر برادری پیش آر وز میان این حجابها بردار

7 گرچه هستم اسیر هر نااهل چشم دارم که کار گردد سهل

8 تا کی این انقباض و این دوری به سرِ من که تو نه معذوری

9 عهدهای قدیم را یاد آر حق نان و نمک فرو مگذار

10 این کتابی که گفته‌ام در پند چون رخ حور دلبر و دلبند

11 گرچه بسیار دیده‌ای تألیف هیچ دیدی بدین صفت تصنیف

12 انس دلهای عارفان سخن تازه و بامزه نه بی سر و بُن

13 هرچه دانسته‌ام ز نوع علوم کرده‌ام جمله خلق را معلوم

14 آنچه نصّ است و آنچه اخبارست ور مشایخ هرآنچه آثارست

15 اندرین نامه جملگی جمع است مجلس روح را یکی شمع است

16 ملکوت این سخن چو برخوانند حرز و تعویذ خویش گردانند

17 عاقلان را غذای جان باشد عارفان را به از روان باشد

18 ساحری کرده‌ام درین معنی زان کجا عقل دادم این فتوی

19 گر تبجّح بدین کنم شاید زین سخنها که جان برآساید

20 یک سخن زین و عالمی دانش همچو قرآن پارسی خوانش

21 روح را سال و ماه همچو غذاست دل مجروح را بسان شفاست

22 من چه گویم تو خود نکو دانی که نگردم خجل چو برخوانی

23 مر خرد را نسیم اوست چو گل نه چو دیگر حدیث بانگ دهل

24 روز بازار فضل و علم مفید عرصهٔ علم و عالم توحید

25 همچو دوشیزه دختری زیبا به جمال و بها چو ماه سما

26 به حلی و حلل چو گردن حور دست نااهل دار یارب دور

27 عدّتی می‌شناسم این را من پیش ایزد مهین ذوالمن

28 کین سخنها نجات من باشد زانکه توحید ذوالمنن باشد

29 شادمان مصطفی و یارانش وانکه هستند دوستدارانش

30 چار یار گزیده اهل ثنا بر تن و جانشان ز بنده دعا

31 مرتضی و بتول و دو پسرش وانکه سوگند من بود به سرش

32 نخورم غم گر آل بوسفیان نشوند از حدیث من شادان

33 چون ز من شد خدای من خشنود مصطفی را ز من روان آسود

34 مالک دوزخ ار بُوَد غضبان غضب او بگو مرا چه زیان

35 مر مرا مدح مصطفی است غذی جان من باد جانش را به فدی

36 آل او را به جان خریدارم وز بدی‌خواه آل بیزارم

37 دوستدار رسول و آلِ ویم زانکه پیوسته در نوال ویم

38 گر بدست این عقیده و مذهب هم براین بد بداریم یارب

39 من ز بهر خود این گزیدستم کاندرین ره نجات دیدستم

40 تو که بر دین شرع برهانی به سرِ من که جمله برخوانی

41 تو چه دانی بیار و فتوی کن نیست اندر سخن مجال سُخن

42 گفتم این و برت فرستادم درِ گنج علوم بگشادم

43 عددش هست ده هزار ابیات همه امثال و پند و مدح و صفات

44 گر ترا این سخن پسند آید جان من ایمن از گزند آید

45 ور پسند تو ناید این گفتار خود ندیدی به جمله باد انگار

46 تو شناسی که نیست هزل و محال نوش کن زود و خاک بر لب مال

47 منتظر مانده‌ام در این اندوه وز غم روزگار بر دل کوه

48 این سخن را مطالعت فرمای نیک و بد در جواب باز نمای

49 جاهلان جمله ناپسند کنند وز سرِ جهل ریشخند کنند

50 وانکه باشد سخن‌شناس و حکیم همچو قرآن نهد ورا تعظیم

51 یافت این بیتهای جزل فصیح بر همه شعر شاعران ترجیح

52 گر کند طعنی اندرین نادان گو بکن نیست بهتر از قرآن

53 خواند کافر ز جحد دل پر ریم مصحف مجد را به افک قدیم

54 برشان شعرم ار بود ترفند تو برو شکر کن برایشان خند

55 ندهم بیش از این ترا تصدیع عرضه کن بر همه شریف و وضیع

56 گویی این اعتقاد مجدودست جمله برگفتش آنچه مقصودست

57 تا بدانی یقین که این گفته دُرّ دریاست جمله ناسفته

58 خالق غیب‌دان گواه من است کین ره شاهراه و راه من است

59 بس کنم قصّه و دعا گویم مر ترا در ثنا رضا جویم

60 خواهم از کردگار خود شب و روز که شوی بر مرادها پیروز

61 بود نیمی گذشته از مرداد که از این گفته‌ها بدادم داد

62 شد تمام این کتاب در مه دی که در آذر فکندم این را پی

63 پانصد و بیست و پنج رفته ز عام پانصد و سی و چار گشت تمام

64 باد بر مصطفی درود و سلام ابدالدّهر صدهزاران عام

65 صدهزاران ثنا چو آب زلال از رهی باد بر محمد و آل

سنایی غزنوی از شاعران بزرگ قرن 5 هجری می باشد و سبک شعری ایشان خراسانی است.
ادامه توضیحات شاعر
اثر ای تو بر دین مصطفی سالار حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه 27 ام از 1794 الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی می باشد
شعر قالب : حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سبک : خراسانی
عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر ای تو بر دین مصطفی سالار

شاعر شعر ای تو بر دین مصطفی سالار چه کسی است ؟

شاعر شعر ای تو بر دین مصطفی سالار سنایی غزنوی می باشد.

شعر ای تو بر دین مصطفی سالار در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 5 سروده شده است.

قالب شعر ای تو بر دین مصطفی سالار چیست ؟

قالب شعر ای تو بر دین مصطفی سالار حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه است

سبک شعر ای تو بر دین مصطفی سالار چیست ؟

سبک شعر ای تو بر دین مصطفی سالار سبک خراسانی است

مضمون اصلی شعر ای تو بر دین مصطفی سالار چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر باحال, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر باحال, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
سنایی غزنوی

ای از سنایی غزنوی حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه 27

حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه 27 ام از 1794 الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب
بنر