ای که حیران سراپای بت سیمینی از فیض کاشانی غزل 923

فیض کاشانی

آثار فیض کاشانی

فیض کاشانی

ای که حیران سراپای بت سیمینی

1 ای که حیران سراپای بت سیمینی مرد اسلامی نه‌ای برهمنی برهمنی

2 در تماشای بتان روی دلت گر بخداست مؤمنی همچو منی همچو منی همچو منی

3 ای که از گلشن رو نیست ترا برگ و نوا بلبلی در چمنی در چمنی در چمنی

4 جان نداری که نداری نظری با خوبان پای تا سر تن بیجان و سراپا بدنی

5 گفتم از عشق تو جان ندهم دل نکنم گفت اگر در غم ما جان بدهی دل نکنی

6 گفتمش توبه نخواهم دگر این بار شکست گفت هی میشکنی میشکنی میشکنی

7 گفتمش فیض نظر سوی بتان کی فکند گفت هی می‌فکنی می‌فکنی می‌فکنی

عکس نوشته
کامنت
comment