-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تو پادشاه و من از بندگان درگاهم بغیر تو ز تو چیز دگر نمی خواهم
2 سزد که بر سر عالم علم برافرازم کز آن زمان که غلام توام شهنشاهم
3 بسوز آتش سودای تو همی سازم سمندرم من و این آتش است دلخواهم
4 اگر چه بیخود و مجنون شدم هزاران شکر که از لطافت لیلی خویش آگاهم
5 بر آستان تو چون راستان مقیم شوم اگر بصدر جلالت نمیدهی راهم
6 ز خدمتت نروم زانکه از غلامی تست همه سعادت و اقبال و منصب و جاهم
7 به پیش خویش بخوانی شبی حسینی را بگوش تو چو رسد ناله سحرگاهم