ای بازوی شریعت از رشیدالدین وطواط قصیده 208

رشیدالدین وطواط

آثار رشیدالدین وطواط

رشیدالدین وطواط

ای بازوی شریعت از اقبال تو قوی

1 ای بازوی شریعت از اقبال تو قوی تابنده از جمال تو آثار خسروی

2 هر گه که در مهم معالی ندا دهی جز پاسخ متابعت از چرخ نشوی

3 فتنه غنوده گشت در ایام تو، که تو از بهر قهر فتنه همی هیچ نغنوی

4 در کف گرفته خنجر چون آب و پس بطبع آتش‌ نهاده سوی معالی همی روی

5 هر روز و هر شب از فلک اندر کنار ملک اقبال تو نوست و در اقبال تو نوی

6 گشتست ملک مزرعهٔ تو، که اندرو جز مکرمت نکاری و جز شکر ندروی

7 سهم تو مشرکان جهان را همی ‌کند اندر مضیق زاویهٔ مرک منزوی

8 چرخ و زمین و هرچه در این دو میانه اند باشند در طفیل تو جایی که تو روی

9 از حسن نقش صورت توقیعهای تو منسوخ گشت نقش تصاویر مانوی

10 هستند از طریق مساوات نزد عقل جاه تو و فلک چو دو مصراع مثنوی

11 عزی که بیند از تو همی خاک درگهت هرگز ندیده مسند و ایوان کسروی

12 موقوف بر دعای تو تازی و پارسی مقصود بر ثنای تو عبری و پهلوی

13 لطف بر ولی تو ظلی بود ظلیل عنف تو بر عدوی تو دایی بود دوی

14 اوصاف تو مبارک و آثار تو رضی افعال تو مهذب و اخلاق تو سوی

15 تو از میان زمرهٔ شاهان ممیزی چون از میان زمرهٔ اشراف موسوی

16 هرگز ز کید هیچ مصنعی تو نشکنی هرگز بزرق هیچ مزور تو نگروی

17 نهج صیانت تو صراطیست مستقیم راه دیانت تو طریقیست مستوی

18 بعد از کلام ایزد و اخبار مصطفی در راه شرع قول تو مقبول و معنوی

19 طبع تو بر دقایق ایام مطلع لفظ تو بر حقایق آفاق محتوی

20 حساد را حسام تو پی کرد و پست کرد اقدام با تعدی و اعناق ملتوی

21 جاه تو ایمنست ز عین الکمال، از آنک در جاه هر زمان تو فزون تر همی شوی

22 تا از حروف هست در اعجاز قافیت تأسیس ردف و حرف صلت حایل و روی

23 هرگز مباد نقش جلال تو مندرس هرگز مباد فرش کمال تو منطوی

24 بر قمع کفر و نصر هدی باد تا بحشر شمشیر تو برنده و بازوی تو قوی

عکس نوشته
کامنت
comment