- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای آنکه پیشهٔ تو به جز کبر و ناز نیست چون قامت تو سرو سهی سرفراز نیست
2 روشن دل کسی که تو باز آیی از درش تاریک دیدهای که بر وی تو باز نیست
3 راهی که سر به کوی تو دارد حقیقتست عشقی که مرد را به تو خواند مجاز نیست
4 هر خسته را که کعبهٔ دل خاک کوی تست گو: سعی کن، که حاجت راه حجاز نیست
5 تن در نماز و روی به محرابها چه سود؟ چون روی دل به قبله و دل در نماز نیست
6 عیبم کنند مردم زاهد ز عشق، لیک در زاهدان صومعه چندین نیاز نیست
7 آنکس نریزد این همه اشک چو خون ز چشم رازش ز چشم خلق مپوشان، که راز نیست
8 ای اوحدی، مرو ز پی چشم مست او بنشین، که روز فتنه به از احتزاز نیست
9 گر بخت یار میشود از کس مدد مخواه بر خوان عشق حاجت دست دراز نیست