ای شهر شگرفان را غیر از اوحدی مراغه‌ای غزل 733

اوحدی مراغه‌ای

اوحدی مراغه‌ای

اوحدی مراغه‌ای

ای شهر شگرفان را غیر از تو امیری نه

1 ای شهر شگرفان را غیر از تو امیری نه بی‌یاد تو در عالم ذهنی و ضمیری نه

2 شهری به مراد تو گردیده مرید، آنگه این جمله مریدان را جز عشق تو پیری نه

3 من نامه نبشتن را دربسته میان، لیکن خود لایق این معنی در شهر دبیری نه

4 خلقی به خیال تو، مشتاق جمال تو وز صورت حال تو داننده خبیری نه

5 جز روی تو در عالم من خوب نمی‌دانم ای از همه خوبانت مثلی و نظیری نه

6 تا غمزهٔ شوخت را دیدم، ز دلم دایم خون می‌چکد و در وی پیکانی و تیری نه

7 گشت اوحدی از مهرت خشنود به درویشی وانگاه به غیر از تو رویش به امیری نه

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر