-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای که دیگر بیگناه از من عنان پیچیدهای دشمنی کردی روی از دوستان پیچیدهای
2 زور بر ما ناپسند آمد که از روی قیاس پنجهٔ مسکین و دست ناتوان پیچیدهای
3 گر به سالی یک سخن با ما بگویی از دروغ راست پنداری درو رمزی نهان پیچیدهای
4 آشکارا دی فرستادی دعایی نزد من زیر هر حرفیش دشنامی نهان پیچیدهای
5 نامهای دوشم فرستادی به نام آشتی چون به دیدم، بیست جنگش در میان پیچیدهای
6 التماس بوسهای کردم شبی، رفتی به خشم وین نهان عمری برآمد تا در آن پیچیدهای
7 زلف و رویت جانب ما گوش میدارند و تو زلف را زین تاب دادی، روی از آن پیچیدهای
8 قصه ها دارم، ولی نتوان نمودن پیش تو کاوحدی را دم فرو بستی، زبان پیچیدهای