ای از محمدحسین غروی اصفهانی دیوان کمپانی 14

محمدحسین غروی اصفهانی

آثار محمدحسین غروی اصفهانی

محمدحسین غروی اصفهانی

ای به میدان وفا از دل و جان کرده نثار

1 ای به میدان وفا از دل و جان کرده نثار سر و تن در ره یار

2 کرده هفتاد و دو تن یکتنه قربان نگار همگی شیر شکار

3 سر به نی شمع دل انجمن ناله و آه شاهد بزم اله

4 نقطۀ مرکز یک دائره، سرمه رخسار محو نور الانوار

5 تن پر از غنچۀ بشکفته ز پیکان خدنک گلشنی رنگارنگ

6 لاله زاری سر هر غنچه دو صد مرغ هزار زار چون ابر بهار

7 نو نهالان همه روئیده به پیرامن او سبزۀ دامن او

8 لیک از سوز درون فی الشجر الاخضر نار تا فلک رفته شرار

9 همه چون نخلۀ طور از عطش افروخته دل خشک لب سوخته دل

10 همه از باد خزان ریخته در فصل بهار مانده بی گل گلزار

11 همه شاداب ز خوناب ولی سینه کباب تشنه از قحطی آب

12 یک گلستان همه بی آب و دو دریا بکنار بهرۀ هر خس و خار

13 یک طرف سرو سهی سای ابوالفضل قلم از کف افتاده علم

14 سرو آزادا قدش گشته تهیدست ز بار دستش افتاده ز کار

15 تا از آن هیکل توحید جدا گشت دو دست کمر شاه شکست

16 رفت و بگسیخت ز هم سلسلۀ یار و تبار شد حرم بی سالار

17 یک طرف یوسف حسن ازل و گرگ اجل گشته همدست و بغل

18 رنگ خون بر رخ ماهش چه بر آئینه غبار شد جهان تیره و تار

19 طرۀ اکبر ناکام بخون رنگین است دل شه خونین است

20 نه عجب گر ز غمش خون شده تا روز شمار نافۀ مشک تتار

21 یک طرف قاسم ناشاد که در حجلۀ گور بسته آئین سرور

22 نو عروسان چمن غمزده و زار و نزار داغ آن لاله عذار

23 بدن نازک او تا شده پامال ستور شد بپا شور نشور

24 دست و پا تا که بخون سر و تن کرده نگار چشم گردون خونبار

25 یکطرف اصغر شیرین دهن از ناوک تیر آب نوشیده و شیر

26 غنچه با تنگدلی خنده زد از ناوک خار بر رخ بلبل زار

27 طوطی باغ بهشت از ستم زاغ و زغن رخت بست از گلشن

28 شکر شُکر فشاند از دهن شکّر بار بهر قربانی یار

29 یکطرف پرد گیان شور و نوا سر کرده همگی بی پرده

30 بانوان دو سرا شهرۀ هر شهر و دیار دستگیر اغیار

31 لاله رویان همه را داغ مصیبت بر دل همه را پا در گل

32 بیکس و بی سر و سالار بجر یک بیمار دست و پا سلسله دار

عکس نوشته
کامنت
comment