تو و حسن و کامرنی از بابافغانی شیرازی غزل 573

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

تو و حسن و کامرنی من و عشق و نامرادی

1 تو و حسن و کامرنی من و عشق و نامرادی که بروی خویش بستم در خرمی و شادی

2 ره و رسم نامرادی ز دل شکسته یی جو که قدم بهستی خود زده در هزار وادی

3 چه بود سیاهی شب چو تویی چراغ منزل چه غم از درازی ره چو تویی دلیل و هادی

4 نگذاشت برق عشقت اثری ز هستی ما چه حریف خانه سوزی که بوقت ما فتادی

5 چو نساخت هیچکاری بمراد دل فغانی برهت نهاده مسکین سر عجز و نامرادی

عکس نوشته
کامنت
comment