- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 پیشآر، ساقی، آن می چون زنگ را تا ما براندازیم نام و ننگ را
2 امشب زرنگ می برافروز آتشی تا رنگ پوش ما بسوزد رنگ را
3 بیروی او چون عود میسوزد تنم مطرب، تو نیز آخر بساز آن چنگ را
4 با فقیه از عقل میگوید سخن عقلی نبودست این فقیه دنگ را
5 بیاو نباشد دور اگر گریان شوم دوری بگریاند کلوخ و سنگ را
6 ای همرهان، پیش دهان تنگ او یاد آورید این عاشق دلتنگ را
7 وی ساربان، طاقت نداری پای ما سرباز کش یک لحظه پیش آهنگ را
8 ناچار باشد هر فراقی را اثر وانگه فراق یار شوخ شنگ را
9 ای آنکه کردی رخ به جنگ اوحدی او صلح میجوید، رها کن جنگ را