یارست فارغ از من و من بی از فضولی بغدادی غزل 237

فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

یارست فارغ از من و من بی قرار عشق

1 یارست فارغ از من و من بی قرار عشق کار منست ناله و اینست کار عشق

2 نو عاشقم سزد که دل چاک من بود اول گلی که می شکفد از بهار عشق

3 ای دل بیا که وامق و مجنون گذشته اند برخاسته است خار و خس از رهگذار عشق

4 دردا که هست دلبر من طفل و پیش او نی هست قدر عاشق و نه اعتبار عشق

5 گلها اگر دمد ز سر خاک تربتم باشد هنوز در دل من خار خار عشق

6 در دهر نیست روز خوش و روزگار خوش الا که روز عاشقی و روزگار عشق

7 رسوا کنون نگشت فضولی ز عشق یار هرگز نبوده این که نبودست یار عشق

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر