یارا قدحی پر کن از آن داروی از سعدی شیرازی غزل 524

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

یارا قدحی پر کن از آن داروی مستی

1 یارا قدحی پر کن از آن داروی مستی تا از سر صوفی برود علت هستی

2 عاقل متفکر بود و مصلحت اندیش در مذهب عشق آی و از این جمله برستی

3 ای فتنه نوخاسته از عالم قدرت غایب مشو از دیده که در دل بنشستی

4 آرام دلم بستدی و دست شکیبم برتافتی و پنجه صبرم بشکستی

5 احوال دو چشم من بر هم ننهاده با تو نتوان گفت به خواب شب مستی

6 سودازده‌ای کز همه عالم به تو پیوست دل نیک بدادت که دل از وی بگسستی

7 در روی تو گفتم سخنی چند بگویم رو باز گشادی و در نطق ببستی

8 گر باده از این خم بود و مطرب از این کوی ما توبه بخواهیم شکستن به درستی

9 سعدی غرض از حقه تن آیت حق است صد تعبیه در توست و یکی باز نجستی

10 نقاش وجود این همه صورت که بپرداخت تا نقش ببینی و مصور بپرستی

عکس نوشته
کامنت
comment