- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یارم به سفر شد ای مسلمانان دل همره او و همره دل جان
2 ای رفته و برده جان و دل باز آی از بهر خدای تا کی این هجران
3 با وصل رهی یکی زمان بنشین وین آتش هجر خویش را بنشان
4 دانم که ز حال گشته باشی تو مشک و گل تو شده به دگرسان
5 مشک تو ز گرد عنبر اشهب وز مهر گل تو لاله نعمان
6 هر حال که باشدت به راه اندر زنهار به سوی بنده بنویس آن
7 تا گرت به راه رود پیش آید خشکش کنم از تف دل سوزان
8 ور خشکی دشت سارت آید پیش از دیده خود فرستمت باران
9 نه نه نفرستمت که ترسم من کاین صاعقه گردد آن شود طوفان