- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یارب از ما چه فلاح آید اگر تو نپذیری به خداوندی و فضلت که نظر باز نگیری
2 درد پنهان به تو گویم که خداوند کریمی یا نگویم که تو خود واقف اسرار ضمیری
3 گر برانی به گناهان قبیح از در خویشم هم به درگاه تو آیم که لطیفی و خبیری
4 گر به نومیدی از این در برود بندهٔ عاجز دیگرش چاره نماند که تو بی شبه و نظیری
5 دست در دامن عفوت زنم و باک ندارم که کریمی و حکیمی و علیمی و قدیری
6 خالق خلق و نگارندهٔ ایوان رفیعی خالق صبح و برآرندهٔ خورشید منیری
7 حاجت موری و اندیشهٔ کمتر حیوانی بر تو پوشیده نماند که سمیعی و بصیری
8 گر همه خلق به خصمی به در آیند و عداوت چه تفاوت کند آن را که تو مولا و نصیری
9 همه را ملک مجاز است بزرگی و امیری تو خداوند جهانی که نه مردی و نه میری
10 سعدیا من ملکالموت غنیام تو فقیری چاره درویشی و عجز است و گدایی و حقیری