1 یارب که در این دایرهٔ دیر مدار باشی ز چنان زندگیی برخوردار
2 کایام شریف عیدش ار جمع کنند سد عمر ابد به هم رسد بلکه هزار
1 ابر است و اعتدال هوای خزانی است ساقی بیا که وقت می ارغوانی است
2 در زیر ابر ساغر خورشید شد نهان روز قدح کشیدن و عیش نهانی است
1 مریض عشق اگر سد بود علاج یکیست مرض یکی و طبیعت یکی، مزاج یکیست
2 تمام در طلب وصل و وصل میطلبیم اگر یکیم و اگر سد که احتیاج یکیست
1 یاد او کردم ز جان سد آه درد آلود خاست خوی گرمش در دلم بگذشت و از دل دود خاست
2 چون نفس امشب فرو بردم جدا از صبح وصل کز سر بالین من آن سست پیمان زود خاست