یارب بحق حرمت رندان درد از فضولی بغدادی غزل 216

فضولی بغدادی

آثار فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

یارب بحق حرمت رندان درد نوش

1 یارب بحق حرمت رندان درد نوش ما را میفکن از نظر پیر می فروش

2 می نیست آب دانه انگور بلکه هست خون دلی ز جور فلک آمده بجوش

3 اخبار ساکنان سراپرده فناست هر غلغله که می رسد از جوش می بگوش

4 باده فتاده است بجوش از خروش چنگ وز جوش باده چنگ فتادست در خروش

5 ساقی بیار باده که بگشایدم زبان گویم ترا که از چه سبب مانده ام خموش

6 بازار دهر را همه بر هم زدیم نیست جز باده جوهری که بریزد بنقد هوش

7 قید علاقه هست فضولی کمال عیب زنهار پرده ز تجرد باو مپوش

عکس نوشته
کامنت
comment