-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یارب! تو دوش با که به شادی نشستهای؟ کامروز بیغم از در ما باز جستهای
2 از روی عشوه بند قبا را گشاده باز وز راه شیوه طرف کله بر شکستهای
3 سیم از میان ببرده و در کیسه ریخته زر در کمر کشیده و بر کوه بستهای
4 امروز گو: شکفته مشو هیچ گل، که تو صد گلبن شکفته و صد لاله دستهای
5 گل نقل نیست باده بنه، کز دهان و لب یک خانه شهد و شکر و عناب و پستهای
6 برخیز و شمع را بنشان، یا بهل چنان تا شمع بیندت که چنین خوش نشستهای
7 گر دیگری ز حسرت او غصه میخورد ای اوحدی، تو باری ازین غصه راستهای