-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یارب آنخال که ما را شد از او روز سیاه ببلای خم زلف تو گرفتار آید
2 دم جان بخش مسیحاست سحرخیزانرا شعلۀ آه که از سینۀ افکار آید
3 زلفت ار برد بیغما دل شهری چه عجب هر چه گویند از آنرهزن طرّار آید
4 ایدل غمزده خوابی که شب از نیمه گذشت وقت آنست که همسایه زنهار آید
5 واعظانرا رسد از زمزمۀ عشق بگوش سیحه درهم گسلد مست ببازار آید
6 اینکه بیمار غمت کرد ز دوری نیرّ دل قوی دار که خود نیز پرستار آید