یار در عهد شبابم به کنار از غالب دهلوی غزل 104

غالب دهلوی

آثار غالب دهلوی

غالب دهلوی

یار در عهد شبابم به کنار آمد و رفت

1 یار در عهد شبابم به کنار آمد و رفت همچو عیدی که در ایام بهار آمد و رفت

2 تا نفس باخته پیروی شیوه کیست تندبادی که به تاراج غبار آمد و رفت

3 سبحه گردان اثرهای وجودست خیال هر چه گل کرد تو گویی به شمار آمد و رفت

4 طالع بسمل ما بین که کماندار ز پی پاره ای بر اثر خون شکار آمد و رفت

5 شادی و غم همه سرگشته تر از یکدگرند روز روشن به وداع شب تار آمد و رفت

6 هرزه مشتاب و پی جاده شناسان بردار ای که در راه سخن چون تو هزار آمد و رفت

7 برق تمثال سراپای تو می خواست کشید طرز رفتار ترا آینه دار آمد و رفت

8 هله غافل ز بهاران چه طمع داشته ای گیر کامسال به رنگینی پار آمد و رفت

9 به فریب اثر جلوه قاتل صد بار جان به پروانگی شمع مزار آمد و رفت

10 غالبا عین حزینست به هنجار بروز موج این بحر مکرر به کنار آمد و رفت

عکس نوشته
کامنت
comment