-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یار در عهد شبابم به کنار آمد و رفت همچو عیدی که در ایام بهار آمد و رفت
2 تا نفس باخته پیروی شیوه کیست تندبادی که به تاراج غبار آمد و رفت
3 سبحه گردان اثرهای وجودست خیال هر چه گل کرد تو گویی به شمار آمد و رفت
4 طالع بسمل ما بین که کماندار ز پی پاره ای بر اثر خون شکار آمد و رفت
5 شادی و غم همه سرگشته تر از یکدگرند روز روشن به وداع شب تار آمد و رفت
6 هرزه مشتاب و پی جاده شناسان بردار ای که در راه سخن چون تو هزار آمد و رفت
7 برق تمثال سراپای تو می خواست کشید طرز رفتار ترا آینه دار آمد و رفت
8 هله غافل ز بهاران چه طمع داشته ای گیر کامسال به رنگینی پار آمد و رفت
9 به فریب اثر جلوه قاتل صد بار جان به پروانگی شمع مزار آمد و رفت
10 غالبا عین حزینست به هنجار بروز موج این بحر مکرر به کنار آمد و رفت