- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 «یعلم اللّه» که مرا از تو شکیبایی نیست طاقت روز فراق و شب تنهایی نیست
2 دین و دنیا چه بود وصل تو خواهم که مرا هیچ کامی دگر از دینی و دنیایی نیست
3 ناگهت در گذر خلق بگیرم روزی تشنه و آب روان جای شکیبایی نیست
4 عاشقان را که سر کوی ملامت جای است غم بدنامی و اندیشه رسوایی نیست
5 خلق گویند که زیباتر از این یاری گیر در جهان گشتم و مثل تو به زیبایی نیست
6 نه من سوخته سودای تومی ورزم و بس هیچ سر نیست که در عشق تو سودایی نیست
7 خونم از دیده بپالود و کنون در تن من آنقدر خون که بدان دست بیالایی نیست
8 داشتم یک دل و بردی دگرت چیست مراد هر زمانم دلی از نو که تو بربایی نیست
9 سخن عشق چه گویی بر نااهل جلال چه کشی سرمه در آن دیده که بینایی نیست