زان عنبرین کلاله که از نظیری نیشابوری غزل 542

نظیری نیشابوری

آثار نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

زان عنبرین کلاله که بر سر نهاده ای

1 زان عنبرین کلاله که بر سر نهاده ای منت به تاج بر سر قیصر نهاده ای

2 بر چهره زلف و خال بود خوش نما ولیک خط بر عذار از همه خوشتر نهاده ای

3 آغوش جانم از بر و مویت معطر است گل در شکنج زلف معنبر نهاده ای

4 حسن تو زیور تو بس است اینقدر چرا بر گوش و سینه زحمت زیور نهاده ای

5 ترتیب ساز جشن ملوکانه کرده ای اسباب بزم و رزم برابر نهاده ای

6 مینا به کف ز ساعد سیمین گرفته ای خنجر به پیش از می احمر نهاده ای

7 از کبر بر مراد دل کس نبوده ای تهمت به بخت و جرم بر اختر نهاده ای

8 خط عاشق لبان پر از انگبین تست در راه مور دام ز شکر نهاده ای

9 آب حیات می چکد از لفظ چون درت لب بر زلال خضر و سکندر نهاده ای

10 اوراق نظم و نثر «نظیری » بگو بسنج بحری به کف سفینه گوهر نهاده ای

عکس نوشته
کامنت
comment