- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زان عنبرین کلاله که بر سر نهاده ای منت به تاج بر سر قیصر نهاده ای
2 بر چهره زلف و خال بود خوش نما ولیک خط بر عذار از همه خوشتر نهاده ای
3 آغوش جانم از بر و مویت معطر است گل در شکنج زلف معنبر نهاده ای
4 حسن تو زیور تو بس است اینقدر چرا بر گوش و سینه زحمت زیور نهاده ای
5 ترتیب ساز جشن ملوکانه کرده ای اسباب بزم و رزم برابر نهاده ای
6 مینا به کف ز ساعد سیمین گرفته ای خنجر به پیش از می احمر نهاده ای
7 از کبر بر مراد دل کس نبوده ای تهمت به بخت و جرم بر اختر نهاده ای
8 خط عاشق لبان پر از انگبین تست در راه مور دام ز شکر نهاده ای
9 آب حیات می چکد از لفظ چون درت لب بر زلال خضر و سکندر نهاده ای
10 اوراق نظم و نثر «نظیری » بگو بسنج بحری به کف سفینه گوهر نهاده ای