1 رایت الله فی عینی بعینه و عینی عینه فانظر بعینه
2 مبینی عند غیری غیر عینی وعندی عینه من حیث عینه
1 جامیست چه جم نما دل ما بنموده خدا به ما دل ما
2 شمع دل ماست نور عالم افروخت به خود خدا دل ما
1 در آمد ساقی و آورد جام می برای ما منور کرد نور او سرای که سرای ما
2 همه می های میخانه به ما انعام فرمودند کرم بنگر که الطافش چه ها کرده به جای ما
1 چو تو به ما نرسیدی تو را ز ما چه خبر ولی ندیده کسی را ز اولیا چه خبر
2 مرو به خود به خود آ تا خدای خود بینی بیا بگو که تو را از خود و خدا چه خبر