-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زخمی افسانه ناصح نگردد گوش ما صاف رحمت می چکد از درد نوشانوش ما
2 بی سرو پا قطره ایم اما خروشی می کنیم اینقدر هم بس که بر دریا گشود آغوش ما
3 توبه می فرماید اما می کشد پنهان شراب زهره یک ساقی است از میخانه می نوش ما
4 با وجود آنکه باج مشرب از عالم گرفت برنیاید با دل ما سعی کاهل کوش ما
5 گوشها کر بود،یاران مست و مطلب بیزبان غنچه ها داریم فریاد از لب خاموش ما
6 عمر ما را دفتر خواب پریشان کرده است خون هشیاری نگیرد هوش ما از هوش ما
7 انتخابی از دیار اختراع آورده ایم بیخودی ها هوش از ما افسردگی ها جوش ما
8 در محبت همعنان و در قیامت همرکاب سینه صافی سینه صافی ترک جوشن پوش ما
9 بار دهشت بسته ایم از کوی غفلت می رسیم دست ما و دامن شرم فراغت کوش ما