گر بر دل من رحم کند از کمال‌الدین اسماعیل غزل 71

کمال‌الدین اسماعیل

آثار کمال‌الدین اسماعیل

کمال‌الدین اسماعیل

گر بر دل من رحم کند یارچه باشد؟

1 گر بر دل من رحم کند یارچه باشد؟ ور یاد کند از من غمخوار چه باشد؟

2 با قامتش از سرو خرامنده چه اید؟ با عارض او سوسن و گلنار چه باشد؟

3 زلفش بگرفتم بستم گفت: که بگذار با دزد در آویخته بگذار چه باشد؟

4 گفتم دل من دارد و می خواهم ازو باز گفتا اگر او دارد، گو دار، چه باشد؟

5 می نالم و می بارم خونابه ز دیده زین بیش بدست دل افکار چه باشد؟

6 زنهار همی خواستم از تیغ جفایش دل گفت مگو بیهده، زنهار چه باشد؟

7 تن در غم او ده که ازین غم بننالد آنکس که بداند که غم یار چه باشد

8 با زلف تو گفتم دل غمخوار مرا ده گفتا دل که؟ غم چه بود؟ خوار چه باشد؟

9 چشم تو همی گفتمش: احسنت، چنین کن اکنون که ببردی به از انکار چه باشد؟

10 جانا چو تو یک دم نکنی کم زجفاها پس حاصل این گریۀ بسیار چه باشد

11 جان و دل من برد و هنوز اوّل کارست خود باش تو تا آخر این کار چه باشد؟

عکس نوشته
کامنت
comment