1 زن مخواه و ترک زن کن کاندرین ایام بار زن نخواهد هیچ مردی تا بمیرد هوشیار
2 گر امیر شهوتی باری کنیزک خر به زر سرو قد و ماهروی و سیم ساق و گلعذار
3 تا مراد تو بود با او بزن بر سنگ سیم ور مزاج او بدل گردد بود زر عیار
4 آنقدر دانی که برخیزد کسی از بامداد روی مال خویشتن بیند که روی وامدار