بی خط سبزت شبی هر جا که از فضولی بغدادی غزل 272

فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

بی خط سبزت شبی هر جا که منزل داشتم

1 بی خط سبزت شبی هر جا که منزل داشتم تا سحر چون سبزه پا از رشک در گل داشتم

2 دوش شمعی بود همرازم که از روشن دلی بود او را بر زبان من هر چه در دل داشتم

3 بود اسباب کمال رفعتم چون مه تمام چون نباشد آفتابی در مقابل داشتم

4 بود صد فرهاد را بر صورت حالم حسد در نظر تا نقش آن شیرین شمایل داشتم

5 بر من دیوانه تشویش خرد حکمی نداشت سوری از سودا حصاری از سلاسل داشتم

6 آفرین ای زورق ساغر رهاندی از غمم من درین دریا کجا امید ساحل داشتم

7 گر تهی دستم ز دین و دل فضولی دور نیست عشق بربود از کف من آنچه حاصل داشتم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر