1 بی آنکه به کس رسید پیوند از تو آوازه به شهر در پراکند از تو
2 کس بر دل تو نیست خداوند از تو ای فتنهٔ روزگار تا چند از تو
1 عاشق و یار یار باید بود در همه کار یار باید بود
2 گر همه راحت و طرب طلبی رنج بردار یار باید بود
1 نور رخ تو قمر ندارد شیرینی تو شکر ندارد
2 خوش باد عشق خوبرویی کز خوبی او خبر ندارد
1 ای به بر کرده بی وفایی را منقطع کرده آشنایی را
2 بر ما امشبی قناعت کن بنما خلق انبیایی را