1 بی ترک مال، خنده بلب آشنا نشد تا بر نخاست از سر زر، غنچه وا نشد
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 از زبان کلک نقاشان، شنیدم بارها بی زبان نرم، کی صورت پذیرد کارها؟
2 سفله عالیشان، ز منصبهای عالی کی شود؟ کی فزاید قدر خار از رفعت دیوارها
1 به نرمی میتوان تسخیر کردن خصم سرکش را به آب آهن برون میآورد از سنگ آتش را
2 تلاش همدمی با تیرهروزان میمنت دارد که طول عمر بخشد الفت خاکستر آتش را
1 خامه بیجا میکند، عرض شکست حال ما هر شکنج نامه سطری باشد از احوال ما
2 گرچه پیشاییش ما را نیست دود مشعلی نیست دود آه مظلومی هم از دنبال ما
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به