با کاروان عشق تو چون از الهامی کرمانشاهی غزل 7

الهامی کرمانشاهی

آثار الهامی کرمانشاهی

الهامی کرمانشاهی

با کاروان عشق تو چون همسفر شدم

1 با کاروان عشق تو چون همسفر شدم پای هوا شکستم و ره را به سر شدم

2 بر کهربا ز جزع نشاندم عقیق ناب چو لعل ز عشق تو خونین جگر شدم

3 دادم چو دل به ابرو [و] چشم سیاه تو تیغ جفا و تیر بلا را سپر شدم

4 بستم نظر ز ملک دو عالم به مسکنت تا خاک راه مردم صاحب نظر شدم

5 در لوح سینه نقش غمت را نگاشتم از سوز عشق و راز محبت خبر شدم

6 از بس که تیر غم به دلم جا گرفته است سر تا قدم چو مرغ همه بال و پر شدم

7 این قسمتم ز خوان محبت نصیب شد الهامی ار به رندی و مستی سمر شدم

عکس نوشته
کامنت
comment