با روی تو از جلال الدین محمد مولوی غزل 1890

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

با روی تو کفر است به معنی نگریدن

1 با روی تو کفر است به معنی نگریدن یا باغ صفا را به یکی تره خریدن

2 با پر تو مرغان ضمیر دل ما را در جنت فردوس حرام است پریدن

3 اندر فلک عشق هر آن مه که بتابد آن ابر تو است ای مه و فرض است دریدن

4 دشتی که چراگاه شکاران تو باشد شیران بنیارند در آن دست چریدن

5 هر عشق که از آتش حسن تو نخیزد آن عشق حرام است و صلای فسریدن

6 در باطن من جان من از غیر تو ببرید محسوس شنیدم من آواز بریدن

7 در خواب شود غافل از این دولت بیدار از پوست چه شیره بودت در فشریدن

8 رنجور شقاوت چو بیفتاد به یاسین لاحول بود چاره و انگشت گزیدن

9 جز عشق خداوندی شمس الحق تبریز آن موی بصر باشد باید ستریدن

عکس نوشته
کامنت
comment