1 با ما کین سپهر و انجم پیداست ناسازی بخت بی ترحم پیداست
2 چون خشکی آشیانه در گلبن سبز بیبرگی ما میان مردم پیداست
1 دوش گم کردم ز بیهوشی ره کاشانه را یافتم باز از نوای جغد این ویرانه را
2 من که در دام آمدم، نه از فریب دانه بود غیرتم نگذاشت در دام تو بینم دانه را
1 دختر رز از کنار میکشان یکسو گرفت پرده ای کز کار ما برداشت خود هر رو گرفت
2 بزم عشرت روشنائی از کجا پیدا کند کاتش می رفت و جانش دود تنباکو گرفت
1 قرار می برد از خلق آه و زاری ما باین قرار اگر مانده بیقراری ما
2 شویم گرد و بدنبال محملش افتیم دگر برای چه روزست خاکساری ما