با آینهٔ ضمیر مخدوم از خاقانی شروانی قطعه‌ 115

خاقانی شروانی

خاقانی شروانی

خاقانی شروانی

با آینهٔ ضمیر مخدوم

1 با آینهٔ ضمیر مخدوم خواهد که نفس زند نیارد

2 مجد الدین افتخار اسلام که اسلام بدو تفاخر آرد

3 بحری است نهنگ سار کلکش کالا گهر از دهن نبارد

4 در ظلمت حال خاطر اندوه با نور خیال او گسارد

5 پر کحل جواهر آیدش چشم چون بر خط او نظر گمارد

6 دل یاد کند فضایل او چندان که به دست چپ شمارد

7 بر یاد محقق مهینه انگشت کهینه بسته دارد

8 آخر چه حساب گیرد انگشت کورا ز میان فرو گذارد

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر