- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 با تابش زلف و رخت ای ماه دلافروز از شام تو قدر آید و از صبح تو نوروز
2 از جنبش موی تو برآید دو گل از مشک وز تابش روی تو برآید دو شب از روز
3 بر گرد یکی گرد دل ما و در آن دل گر جز غم خود یابی آتش زن و بفروز
4 هر چند همه دفتر عشاق بخواندیم با این همه در عشق تو هستیم نوآموز
5 در مملکت عاشقی از پسته و بادام بوس تو جهانگیر شد و غمزه جهانسوز
6 تا دیدهٔ ما جز به تو آرام نگیرد از بوسهاش مهری کن وز غمزهاش بردوز
7 با هجر تو هر شب ز پی وصل تو گویم یارب تو شب عاشق و معشوق مکن روز