1 با غیر علی کیم سرو برگ بود جز نور علی نیست اگر درک بود
2 گویند دم مرگ توان دید او را ای کاش که هر دمم دم مرگ بود
1 ای رخت برگ گل سور و لبان نیز چنان سخنت آب حیاتست و دهان نیز چنان
2 نیست ریحان چوخطت نافهٔ چین نیز چنین سرو نبود چو قدت نخل جنان نیز چنان
1 گر پریشان حالم او داند لسان حال را ورچو سوسن لالم او داند زبان لال را
2 گرچه بامت بس بلند و بی پر و بالیم ما همتی کان شمع رویت سوخت پر و بال را
1 دل هیکل توحید است دل مظهر ذات حق دل منبع تجرید است دل مظهر ذات حق
2 دل عرش مجید او دیدش همه دید او کو دید و ندید او دل مظهر ذات حق