بادست مرا از جلال الدین محمد مولوی غزل 328

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

بادست مرا زان سر اندر سر و در سبلت

1 بادست مرا زان سر اندر سر و در سبلت پرباد چرا نبود سرمست چنین دولت

2 هر لحظه و هر ساعت بر کوری هشیاری صد رطل درآشامم بی‌ساغر و بی‌آلت

3 مرغان هوایی را بازان خدایی را از غیب به دست آرم بی‌صنعت و بی‌حیلت

4 خود از کف دست من مرغان عجب رویند می از لب من جوشد در مستی آن حالت

5 آن دانه آدم را کز سنبل او باشد بفروشم جنت را بر جان نهم جنت

عکس نوشته
کامنت
comment