1 با چشم تر هر جا روم کآن سرو بالا بگذرد دردا که سیل اشک ما نگذارد آنجا بگذرد

2 دیدارت ای بیدادگر افتد بفردای دگر مانند امروزم اگر دور از تو فردا بگذرد

3 با لعلت ای عیسی نفس کآب حیاتست آن وبس ظلم است اگر بر یاد کس نام مسیحا بگذرد

4 غیر ای نگار تندخو برتابد از مهر تو رو گر بگذرد یکدم بر او نوعی که بر ما بگذرد

5 از دیدنت سهل است این گر بگذرد زاهد ز دین شاید گرت ای نازنین بیند ز دنیا بگذرد

6 نارد گذار آن ماه رو سویم زخوف عیب جو ور بگذرد از بیم او شادم که تنها بگذرد

7 تا دور گشتم ز آن پری گشتم ز خواب و خور بری ز آنم (سحاب) اشک از ثری آه از ثریا بگذرد