1 با محیط عشق او دریا بر ما شبنمی است چشمهٔ آبی چه باشد هفت دریا شبنمست
2 عارف دریادلی گر دم ز دریا می زند هفت دریای خوشی اما بر ما شبنمست
1 مرا گفت یاری که ای یار ما اگر یار مائی بکش بار ما
2 برو مایه و سود دکان بمان گرت هست سودای بازار ما
1 گر در این بحر آشنا یابی عین ما را به عین ما یابی
2 دردمندی اگر دوا جوئی درد می نوش تا شفا یابی
1 عاشقی دریادلی از ما طلب آن چنان گوهر در این دریا طلب
2 نقد گنج کنت کنزا را بجو از همه اسما مسمی را طلب