با او دلم به مهر و مودت یگانه از سنایی غزنوی غزل 135

سنایی غزنوی

آثار سنایی غزنوی

سنایی غزنوی

با او دلم به مهر و مودت یگانه بود

1 با او دلم به مهر و مودت یگانه بود سیمرغ عشق را دل من آشیانه بود

2 بر درگهم ز جمع فرشته سپاه بود عرش مجید جاه مرا آستانه بود

3 در راه من نهاد نهان دام مکر خویش آدم میان حلقهٔ آن دام دانه بود

4 می‌خواست تا نشانهٔ لعنت کند مرا کرد آنچه خواست آدم خاکی بهانه بود

5 بودم معلم ملکوت اندر آسمان امید من به خلد برین جاودانه بود

6 هفصد هزار سال به طاعت ببوده‌ام وز طاعتم هزار هزاران خزانه بود

7 در لوح خوانده‌ام که یکی لعنتی شود بودم گمان به هر کس و بر خود گمان نبود

8 آدم ز خاک بود من از نور پاک او گفتم یگانه من بوم و او یگانه بود

9 گفتند مالکان که نکردی تو سجده‌ای چون کردمی که با منش این در میانه بود

10 جانا بیا و تکیه به طاعات خود مکن کاین بیت بهر بینش اهل زمانه بود

11 دانستم عاقبت که به ما از قضا رسید صد چشمه آن زمان زد و چشمم روانه بود

12 ای عاقلان عشق مرا هم گناه نیست ره یافتن به جانبشان بی رضا نبود

عکس نوشته
کامنت
comment