- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 با او دلم به مهر و محبت نشانه بود سیمرغ وصل را دل و جان آشیانه بود
2 بودم معلم ملکوت اندر آسمان از طاعتم هزار هزاران خزانه بود
3 بر درگهم ز خیل ملایک بسی سپاه عرش مجید ذات مرا آشیانه بود
4 هفت صد هزار سال به طاعت گذاشتم امید من ز خلق برین جاودانه بود
5 در راه من نهاد ملک دام حکم خویش آدم میان حلقهٔ آن دام، دانه بود
6 آدم ز خاک بود و من از نور پاک او گفتم منم یگانه و او خود یگانه بود
7 گویند عالمان که نکردی تو سجدهای نزدیک اهل معرفت این خود فسانه بود
8 میخواست او نشانهٔ لعنت کند مرا کرد آنچه خواست آدم خاکی بهانه بود
9 بر عرش بد نوشته که ملعون شود کسی برد آن گمان به هرکس و برخود گمان نبود
10 خاقانیا تو تکیه به طاعات خود مکن کاین پند بهر دانش اهل زمانه بود