- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خرد به عشق کند حیلهساز جنگ و گریزد چو حیز تیغ حریف آورد به چنگ و گریزد
2 به ننگ مرد ازین بیشتر گمان نتوان برد قیامتی که بزه باشدش خدنگ و گریزد
3 نگارخانهٔ امکان به وحشتیست که گردون کشند زرهرزوشبش صورت پلنگ وگریزد
4 کنار امن مجویید از آن محیط که موجش ز جیب خود به در آرد سر نهنگ و گریزد
5 ازین قلمرو حیرت چه ممکن است رهایی مگر کسی قدم انشا کند ز رنگ و گریزد
6 ز انس طرف نبستم به قید عالم صورت چو مؤمنی که دلش گیرد از فرنگ وگریزد
7 دل رمیدهٔ عاشق بهانهجوست به رنگی که شیشهگر شکنی بشنود ترنگ و گریزد
8 سپندوار فتادهست عمر نعل در آتش بهوش باش مبادا زند شلنگ و گریزد
9 کدام سیل نهادهست روم به خانهٔ چشمم که اشک آبله بندد به پای لنگ و گریزد
10 رمیدنیست ز شور زمانه رو به قفایم چو کودکی که سگی را زند به سنگ و گریزد
11 مخوان به موج گهر قصهٔ تعلق بیدل مباد چون نفس از دل شود به تنگ و گریزد