1 باد! همه وقت، به شادی و ناز باده کش و خصم کش و بزم ساز
2 لشکر مشرق «زاودهٔ» تا به بنگ چیره دل و خیره کش و تیز چنگ
3 چند هزارش ز سواران کار تیغ زن و کینه کش و نامدار
1 می ریزد ازتری ز تو، ای جان فزای آب ما تشنه ایم تشنه خود را نمای آب
2 خاک در تو بر سر و چشم پر آب ماست پیوسته گر چه خاک شود زیر پای آب
1 گر چه از ما واگسستی صحبت دیرینه را جا مده باری تو در دل دوستان دینه را
2 خورد عاشق چیست پیکانهای زهرآلود هجر وصل چون یار تو باشد بازجو لوزینه را
1 ماهرویا، به خون من مشتاب کشتن عاشقان که دید صواب
2 چشمت، ار خون من بریخت چه شد ترک با تیغ بود مست و خراب