نخواهد گشت خالی ساغر از بابافغانی شیرازی غزل 37

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

نخواهد گشت خالی ساغر می شادکامان را

1 نخواهد گشت خالی ساغر می شادکامان را چنین مگذار لب تشنه شکست افتاده خامان را

2 زبانم لال بادا تا نگویم از که می‌نالم که باشم من که بدنامی رسانم نیک‌نامان را

3 شدی خندان و بیرون آمدی ابرو ترش کرده عجایب چاشنی‌ها می‌رسانی تلخ‌کامان را

4 عنان کج کرده مست از هر طرف پیش آمدم شوخی نمی‌دانم چه انگیزست باز این کج‌خرامان را

5 جمالت هست روزافزون وفا هم بر کمال خود که هر چیزی به جای خود نکو باشد تمامان را

6 اگر این چاشنی در کار دارد آن لب میگون سخن چون بگذرد در بزم آن شیرین‌کلامان را

7 فغانی از کجا و حالت مستانه در بزمت به آهی گرم دارد حالیا خیل غلامان را

عکس نوشته
کامنت
comment