عرض حاجت می‌کند دل خسرو از طغرل احراری غزل 21

طغرل احراری

طغرل احراری

طغرل احراری

عرض حاجت می‌کند دل خسرو ناز تو را،

1 عرض حاجت می‌کند دل خسرو ناز تو را، نیست قانون محبت پرده ساز تو را!

2 چون کبوتر بسمل شوق تپیدن می‌شود از قضا هرکس که بیند چشم شهباز تو را

3 رمز چشمت این بود نبود نمودن بعد ازین محرم اسرار خود آن چشم غماز تو را!

4 در فن احیا ز شرم عجز ننشیند دگر گر مسیحا بشنود آیین اعجاز تو را!

5 افکند قمری به گردن طوق داغ بندگی در چمن بیند اگر آن سرو ممتاز تو را

6 بی‌ادب ترسم که بیند بگذرد از چابکی توسن عمرم اگر خنگ سبکتاز تو را!

7 در معنی کرده‌ای طغرل نهان همچون صدف فاش سازد موج این دریا مگر راز تو را؟!

عکس نوشته
کامنت
comment