چرا شاید از جلال الدین محمد مولوی غزل 1537

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

چرا شاید چو ما شه زادگانیم

1 چرا شاید چو ما شه زادگانیم که جز صورت ز یک دیگر ندانیم

2 چو مرغ خانه تا کی دانه چینیم چه شد دریا چو ما مرغابیانیم

3 برو ای مرغ خانه تو چه دانی که ما مرغان در آن دریا چه سانیم

4 مزن بر عاشقان عشق تشنیع تو را چه کاین چنینیم و چنانیم

5 چنینیم و چنان و هر چه هستیم اسیر دام عشق بی‌امانیم

6 چرا از جهل بر ما می دوانی نه گردون را چنین ما می دوانیم

7 عجب نبود اگر ما را بخایند که آتش دیده و پخته چو نانیم

8 وگر چون گرگ ما را می درانند چه چاره چون به حکم آن شبانیم

9 چو چرخ اندر زبان‌ها اوفتادیم چو چرخ بی‌گناه و بی‌زبانیم

10 حریف کهرباییم ار چو کاهیم نه در زندان چو کاه کاهدانیم

11 نتاند باد کاه ما ربودن که ما زان کهربا اندر امانیم

12 تو را باد و دم شهوت رباید نه ما که کهربای عقل و جانیم

13 خمش کن کاه و کوه و کهربا چیست که آنچ از فهم بیرون است آنیم

عکس نوشته
کامنت
comment