1 مگو که غنچه چرا چاکچاک و دل خون است؟ که این نمایشی از زخم قلب مجنون است!
2 نمونه دل آزادگان بود: گل سرخ چو این «کلیشه » اوراق سرخ دل خون است
3 زبان عشقی شاگرد انقلاب است این زبان سرخ زبان نیست بیرق خون است
1 رند شیادی که دارایی وی یک کت و شلوار و یک سرداری است
2 ریش بتراشیده، اسبیل از دو سوی راست بالا رفته، کج دمداری است
1 ای دختران ترک! خدا را، حیا کنید باری در این معامله، شرم از خدا کنید!
2 یا رخ نهان کنید که دل نابرید یا با عاشقان دلشده کمتر جفا کنید
1 کوه الوند که شهر همدان دامنش است جامه سبز به بر دارد و طوطی منش است
2 صبحدم تازه چو خورشید، بدو تابد نور سنگ هایش زر و آبش همه سو نقره وش است
1 جهان را دائما این رسم و این آیین نمیماند اگر چندی چنین ماندست، بیش از این نمیماند
2 به چندین سال عمر، این نکته را هر سال سنجیدی که آن اوضاع دی، در فصل فروردین نمیماند
1 آتشین طبع تو عشقی که روانست چو آب رخ دوشیزه فکر از چه فکنده است نقاب
2 در حجاب است سخن گر چه بود ضد حجاب بس خرابی ز حجاب است که ناید به حساب