-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چه شد که بادیه بربود رنگ خاقانی که صبح فام شد از راه و شامگون آمد
2 در آفتاب نبینی که شد اسیر کسوف چو تیغ زنگ زده در میان خون آمد
3 میار طعنه در آن کش سموم بادیه سوخت که آن سفر ز عذاب سقر فزون آمد
4 مکن به لون سیه دیگ را شکسته، ببین که از دهان کدام اژدها برون آمد