چرا ننهم؟ نهم دل بر خیالت از خاقانی شروانی غزل 78

خاقانی شروانی

آثار خاقانی شروانی

خاقانی شروانی

چرا ننهم؟ نهم دل بر خیالت

1 چرا ننهم؟ نهم دل بر خیالت چرا ندهم؟ دهم جان در وصالت

2 بپویم بو که در گنجم به کویت بجویم بو که دریابم جمالت

3 کمالت عاجزم کرد و عجب نیست که تو هم عاجزی اندر کمالت

4 شبم روشن شده است و من ز خوبی ندانم بدر خوانم یا هلالت

5 مرا پرسی که دل داری؟ چه گویم که بس مشکل فتاده است این سؤالت

6 خیالت دوش حالم دید گفتا که دور از حال من زار است حالت

7 ز خاقانی خیالی ماند و آن نیز مماناد ار بماند بی‌خیالت

عکس نوشته
کامنت
comment