چه شد کز صحبت یاران از بابافغانی شیرازی غزل 551

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

چه شد کز صحبت یاران چنین رنجیده می‌آیی

1 چه شد کز صحبت یاران چنین رنجیده می‌آیی ز گلزاری که می‌رفتی گلی ناچیده می‌آیی

2 گلت از غیرت آه کدامین تشنه می‌جوشد که در آب و عرق زین گونه تر گردیده می‌آیی

3 کسی باید که بیند یک نظر شکل پر آشوبت چنان شاهانه چون تاج و کمر بخشیده می‌آیی

4 نمی‌گویم که رحمی بر فغان و گریهٔ من کن تو کز ناز و جفا بر دیگران خندیده می‌آیی

5 چه افسونت چنین دیوانه‌وَش دارد نمی‌دانم که هرجا می‌روی یک دم نیارامیده می‌آیی

6 به راهت هر قدم چشم و دلی در خاک و خون مانده تو بی‌باکانه دامن از زمین درچیده می‌آیی

7 جگر سوزد کجا گفت فغانی بشنوی چون تو نوای بلبل و آواز نی نشنیده می‌آیی

عکس نوشته
کامنت
comment