- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دماغ بلبل ما کی هوای بال و پر دارد ز اوراق کتاب رنگ گل جزوی به سر دارد
2 چهمکاناستکیرد بهرای شوق از خط خوبان نگاه بوالهوس از سرمه هم خاکی به سردارد
3 چو برگ گلکز آسیب نسیمی رنگ میبازد تن نازک مزاج او ز بویگل خطر دارد
4 توان از نرمی دل محرم درد جهان گشتن که طبع مومیایی از شکستنها خبر دارد
5 بغیر از خاک گردیدن پناهی نیست ظالم را که تیغ شعله در خاکستر امید سپر دارد
6 مباد از صحبت آیینه ناگه منفعل گردی که آنگستاخ روی سنگدل دامان تر دارد
7 شدم خاک و ز وحشت بر نمیآید غبار من به خاکستر هنوز این شعلهٔ افسرده پر دارد
8 دل آسوده تشویش بلای دیگر است اینجا صدف ایمن نباشد از شکستن تاگهر دارد
9 بغیر از خودگدازی چیست در بنیاد محرومی دل عاشق همین خونگشتنی دارد اگر دارد
10 به نومیدی ز امید ثمر برگ قناعت کن که نخل باغ فرصت ریشه درطبع شرر دارد
11 ز ناهنجاری مغرور جاه ایمن مشو بیدل لگداندازیی بر پرده دارد هرکه خر دارد