1 کی عیب سر زلف بت از کاستن است چه جای بغم نشستن و خاستن است
2 روز طرب و نشاط و می خواستن است کاراستن سرو ز پیراستن است
1 آمد به سمرقند شه از رغم عدو اینک ملک مشرق بدخواهش کو
2 گریبغو و جیحونش نظر دید افزون پل بر جیحون نهاد و غل بر یبغو
1 حکیمی بد و نام او مخسنوس که دانش همی دست او داد بوس
1 گر نه مشکست از چه معنی شد سر زلفین یار ؟ مشکبوی و مشکرنگ و مشکسای و مشکبار
2 ار دل ما را ببست او خود چرا در بند شد ؟ ور قرار ما ببرد او خود چرا شد بیقرار ؟